هفت قطعه مشهور موسیقی که مرگ آهنگسازشان را به دنبال داشتند

 

قسمت سوم

توران دُخت اثر جاکومو پوچینی

توراندخت آخرین شاهکار اپرایی جاکومو پوچینی است که با مرگ او در 29 نوامبر 1924 نا تمام ماند.
پوچینی که از سرطان رنج می برد و می دانست مرگش نزدیک است، دستورالعمل هایی را برای “ریکاردو زاندونای” به همراه 36 طرح کلی برای ادامه توران دخت به جا گذاشت، و پس از مرگش این اپرا توسط “فرانکو آلفانو” تکمیل شد.

 این اپرا بر اساس داستانِ چهارم از “منظومه هفت پیکر نظامی” با نام: سه شنبه: شاه بهرام، گنبد سرخ و شاهدخت روس، ساخته شده است و داستان شاهزاده ای است که عاشق توران دخت، پرنسس زیبا ولی سردی شده و برای رسیدن به او باید از سه مرحله دشوار عبور کند که ممکن است مرگ او را به دنبال داشته باشد.

 این اثر در اواخر عمر پوچینی ذهن او را چنان مشغول کرده بود که برای “آرتورو توسکانینی” نامه ای نوشت که ” مرگ من نزدیک است

اما خواهش میکنم نگذار توران دخت ِ من بمیرد!”

 با انتشار خبر درگذشت پوچینی، اپرای رُم که در حال اجرای “لا بوهم” بود فورا متوقف شد و مارش عزای #شوپن را برای تماشاچیان اجرا کرد!

دو سال پس از مرگ او نیز توران دخت توسط توسکانینی در میلان اجرا شد.

ترجمه توسط آموزشگاه موسیقی پارت

آریای مشهور “نسون دورما” از اپرای “توراندخت” با اجرای لوچانو پاواروتی

source: classicfm
@partmusicschool

به یاد پیتر سلیمانی پور

 

 پیتر سلیمانی پور نوازنده سازهای بادی و آهنگساز، در سال ۱۳۴۷ در تهران متولد شد و از ۱۰ سالگی به‌صورت خودآموز شروع به فراگیری سازهای بادی، گیتار، گیتارباس، پرکاشن و اصول آهنگسازی کرد.

 او از سنین نوجوانی با فراگیری پیانو نزد خانم کارمن اوسوریو و متعاقب آن با نوازندگی گیتاربه طور تجربی وارد دنیای موسیقی شد. همزمان با تحصیل در رشته نقاشی در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، به فراگیری فلوت نزد احسان سامعی روی آورد.
از ابتدای دهه ۷۰ ضمن آغاز فعالیت حرفه‌ای در رشته گرافیک، نوازندگی ساز ساکسوفون را به‌صورت تجربی آغاز کرد.

 از سال ۷۳ با حضور در صحنه همراه گروه “آتین” قدم به عرصه موسیقی حرفه‌ای گذاشت. در همان سال گروه «پرسیکو کوارتت‌» را با اجرای قطعاتی از تاریخ موسیقی جز تشکیل دادند.
مدتی بعد پرسیکو هگزتت» را شکل داد که صرفا به اجرای ساخته‌های سلیمانی‌پور می‌پرداختند.

 در سال ۱۳۸۴«آنسامبل پیتر سلیمانی‌پور» را شکل داد که هنرمندانی چون ماهان میرعرب، پیتر آکوپ، حبیب مفتاح بوشهری، آرش پژند مقدم، دارا دارایی، آیدا نصرت، امین طاهری و میثم مروستی، آذین‌بخش اجراهای مختلف این گروه از ساخته‌های سلیمانی‌پور بودند.

 سلیمانی‌پور گروه‌ها و هنرمندان متعددی را روی صحنه همراهی کرده است، از جمله بابک امینی، گروه‌های «آبرنگ» و «نایما» همراه حمزه یگانه، ماهان میرعرب، دارا دارایی و امین طاهری، گروه «دارکوب» گروه «رومی» و…

 او همچنین در ضبط‌های استودیویی با هنرمندان متعددی همچون کیوان‌جهانشاهی، بابک بیات، کریستف رضاعی، پیمان یزدانیان، بهزاد میرخانی همکاری داشته است.

 آز آثار منتشر شده وی، می‌توان آلبوم‌های «منظومه شخصی»، «قشم، هشت روایت»، همکاری با سهیل نفیسی در آلبوم «چنگ و سرود» و همکاری با بهزاد میرخانی در آلبوم «جوانه‌ها» را نام برد.

پیتر سلیمانی پور در روز یکشنبه، ۱۸ شهریور در ۵۰ سالگی درگذشت.

بخشی از قطعه “رو در رو”
از آلبوم “منظومه شخصی

source: koolakmag.ir
@partmusicschool

 

هفت قطعه مشهور موسیقی که مرگ آهنگسازشان را به دنبال داشتند

 

قسمت اول

ولفگانگ آمادئوس موتسارت، رکوئیم

رکوئیم موتسارت، مرثیه است برای آمرزش روح مردگان. این قطعه آخرین اثری بود که موتسارت نوشت و با مرگ او نا تمام ماند و توسط فرانتس زاور زوسمایر تکمیل شد.

در رابطه با مرگ موتسارت داستان های بسیاری موجود است، در فیلم آمادئوس مرگ او را به “سالیری” نسبت داده اند که از روی حسادت او را مسموم کرده. برخی نیز میگویند که بیماری های مختلفی باعث مرگ او شده اند.

اما واقعیت می گوید که موتسارت در اواخر عمر با مرد مرموز سیاه پوشی ملاقات می کند که حاضر نبوده چهره خود را به او نشان دهد، و این مرد به موتسارت سفارش می دهد تا مرثیه ای برای مرگ همسرش بنویسد.

آمادئوس نیز به دلیل مشکلات مالی و بیماری، این پیشنهاد را قبول می کند و ساختن رکوئیم را آغاز می کند. او که می دانست مرگش به علت بیماری نزدیک است، همواره تصمیم داشت که این مرثیه را برای خودش بنویسد.

موتسارت هرگز چهره ی آن مرد سیاه پوش را ندید و باور داشت او از دنیایی دیگر آمده و میخواهد او را برای مرگ آماده کرده و جانش را بگیرد!

او تنها تا قسمت “لاکریموسا” از رکوئیم زنده ماند و موفق به تمام کردن آن نشد، در ادامه لاکریموسا را خواهیم شنید.

 

 

قسمت دوم

یکشنبه غم انگیز، اثرِ رژو شرش

 “یکشنبه ی غم انگیز” یا ترانه ی خودکشی مجار، در سال 1933 توسط آهنگساز مجار “رژو شِرِش” ساخته شد. این ترانه معروف‌ترین اثر او است که برایش بدنامی آورد و نه تنها باعث مرگ آهنگساز، بلکه در سراسر دنیا موجب خودکشی صدها تن شد!

 این ترانه درباره شخصی است که می‌خواهد پس از مرگ معشوق خود به خودکشی دست بزند.

 شرش این آهنگ را در زمان بحران بزرگ اقتصادی و افزایش نفوذ فاشیستی در مجارستان نوشت، در برخی منابع نیز آمده است که انگیزه او افسردگی شخصی و مالیخولیا بوده است.

 رد پای این ترانه در حدود 19 خودکشی در مجارستان و آمریکا (پس از منتشر شدن نسخه ی انگلیسی زبان) دیده شد، که بیشتر به دلایل افسردگی، فشار ناشی از نفوذ نازی ها، فقر و … بوده اند!
در بیشتر موارد، این افراد قبل از خودکشی به جای متنی که دلیل آن را توضیح دهد، کاغذی با شعر یکشنبه غم انگیز از خود به جا گذاشتند.

 آهنگساز آن نیز حدود 35 سال پس از ساخت این ترانه خودکشی کرد! او برای موج خودکشی‌ای که ایجاد کرده بود مورد نکوهش قرار می‌گرفت، نیویورک تایمز در روز مرگ او مقاله ای با نام “یکشنبه غم انگیز” منتشر کرد.

 سالها پیش برخی کشور ها از جمله آمریکا شنیدن این ترانه را ممنوع کرده بودند!
با این حال “یکشنبه غم انگیز” همچنان محبوبیت فراوانی بین مردم دارد و بیش از هفتاد بار توسط خوانندگان مختلف به زبان‌هایی غیر از مجاری و توسط خوانندگان مطرحی مانند : بیلی هالیدی، ری چارلز، دیاماندا گالاس، امیلی آتمن و … آن را باز خوانی کرده اند و حتی فیلمی بر اساس آن و با این نام نیز ساخته شده است. در ادامه یکشنبه غم انگیز با اجرای کالمار پال را می شنویم.

 

ترجمه توسط آموزشگاه موسیقی پارت

source: classicfm. wikipedia.
partmusicschool

احمد عاشورپور، پدر موسیقی محلی گیلان

 

احمد عاشورپور خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا و همچنین مهندس کشاورزی بود. بیشتر ترانه‌های او به زبان گیلکی و برخی نیز به زبان فارسی بوده و از وی به‌عنوان پدر موسیقی فولکلور گیلان یاد می‌شود.

 احمد عاشورپور، در ۱۸ بهمن ۱۲۹۶ در بندر انزلی زاده شد. او از کودکی با مطالعه اشعار کلاسیک ایرانی با وزن و قافیه و ریتم در شعر آشنا شد. بعد ها در رشته مهندسی کشاورزی در دانشگاه تهران مشغول به تحصیل شد.

 در سال ۱۳۲۲ به “ابوالحسن صبا” معرفی شد و در رادیو تهران به خوانندگی پرداخت. در آن زمان او و معتمد وزیری (از اهالی کردستان) نخستین کسانی بودند که ترانه‌های محلی را به عرصهٔ رادیو کشاندند. در این دوره با “مرتضی محجوبی” و “حسین تهرانی ” همکاری می کرد. او همچنین به دعوت “روح‌الله خالقی “با انجمن ملی موسیقی همکاری داشت.

 ترانه‌های او را نه تنها مردم گیلان که بسیاری از مردم در سایر نقاط ایران ورد زبان داشتند. در دورانی که ترانه‌های محلی بسیار حقیرتر از خواندن ترانه‌های معمول به نظر می‌آمد، او به خواندن ترانه‌های مردمی پرداخت، ترانه‌هایی که رنگ و بوی زندگی مردم کوچه و بازار، مردم زحمت کش و تهی دستان را داشت.

 او می‌دانست اصالت معنای کهنگی و در جا زدن ندارد بلکه هنر وقتی اصالت دارد که محصول زمانه اش باشد و از دل نیازهای زمانه برآمده باشد.

 بر همین اساس بود که او با موسیقی مردمی اروپا آشنایی یافت و نزد یک خانم اتریشی به یادگیری موسیقی پرداخت.
موسیقی عاشورپور بازآفرینی خلاق و هنرمندانهٔ موسیقی فولکور و مردمی بود.

امید، عنصر شاخص ترانه‌های عاشورپور بود زیرا برای مردمی می خواند که در پهنهٔ شالیزارها به جنگ زالوها می‌روند تا زندگی را پیدا کنند و موسیقی امید بخش می‌خواهند، موسیقی که طوفان دریا را به عرصهٔ کلام بکشاند. همانطور که در قسمتی از یکی از ترانه‌هایش گفته : “زیباتر از جهان امید ای دوست، جهانی نیست”

عاشورپور عاشق مردم بود و بارها گفته بود که تنها آرزویم خوشبختی همهٔ مردم جهان به‌ویژه مردم ایران است. این سخن او تنها شعار نبود،بلکه او با هنر خود این عشق را به اثبات رسانید.

برخی از آثار مشهور او: آی لیلی،جینگه جینگه جان، دریا طوفان،کوراشیم،پاچه لیلی،گل بیاره و … هستند که امروزه توسط هنرمندان دیگر نیز بازخوانی شده اند.

استاد عاشورپور در ۲۲ دی ۱۳۸۶ در تهران درگذشت.

source: wikipedia
@partmusicschool

بخشی از ترانه جینگه جینگه جان

 

بخشی از ترانه جمعه بازار